سلام دفتر روزگار من.... سلام دلتنگیهای ناگفته من... سلام بهانه ی زیبای زندگی... و سلام همنشین قدیمی.... چقدر زود گذشت!!!!!!!!!!! 6شهریور پارسال و 25بهمن امسال... اول از هر چیز ولنتاین رو به همه تبریک میگم !! به تو...دوست مهربانم که مدتهاست فقط نوشته هایت را بی سرو صدا میخوانم.... و لحظه ایی سنگینی سکوتت چون حلقه یی ناشناخته گلویم را میفشارد... و اینکه ندیده ، دیده امت و از راه دور بی آنکه تو بدانی وجودت را سرا پا بوسه ی مهر نمودم ... و من این روزها که اسمم در گرو شناسنامه ی دیگرست اما هنوز قلبم در بند توست و نمیدانم چرا....؟؟!! با اینکه گاهی هیچ فکری از تونیست اما نا خود آگاه نامت آهیست در اعماق وجودم !!!!! با توام ..او که روزی این کلبه خیالی را برای با تو بودن ساختم.... و اینک نژادم... جنسم...انسانیتم ...وجدانم... نجواهای شناخته از کودکی...نجابت... وقار... شرم ...زنانگی...تعلق...وفاداری...همه و همه را آرام در گوشم میسراید... ومن متاهلم بی آنکه باشد.... و نمیدانم نبودش را بگریم و یا نبودنت را بگریم!!!! من تنهایم و محتاج! و غمی بر دوشهای همیشه خسته ام بر جای مانده... اما بدان ! هم دلم را دوست میدارم هم شناسنامه ام را !!! ولی نه دلم به دادم میرسد و نه شناسنامه ام! به هرحال ولنتاین مبارک....
Design By : Pars Skin |